همان طور كه خوبى و بدى پزشكى از روى سليقه نيست بلكه بر اساس علم وعلت است، خوبى و بدى مسائل اخلاقى نيز بر اساس تجرد روح و واقعيت است نه از روى سليقه; و چون بر اساس واقعيت است، برهان پذير است . چنانكه در ضمن مباحث آينده به آن اشاره خواهد شد; اما مباحات و چيزهاى حلال، سليقه پذير است; مثلا، انسان سالم در كنار سفره اى كه چند نوع غذا در آنجا وجود دارد در انتخاب غذا آزاد است. اگر غذا سالم باشد و براى او زيانبار نباشد، او هر يك از آنها را بر اساس سليقه خود مصرف مى كند يا اگر انواع و رنگهايى از لباس وجود داشته باشد و پوشيدن هيچ يك هم ضررى نداشته باشد، در انتخاب نوع و رنگ لباس بر اساس سليقه خود عمل مى كند و انسان در موارد منطقة الفراغ آزاد است.
در مسائل حلال و حرام نيز چنين است. اگر امر حلالى به چند صورت وجود داشته باشد، آنجا سخن از انتخاب و آزادى است; اما بين حلال و حرام، سخن از انتخاب و آزادى نيست; اگر چه انسان تكوينا آزاد است ولى تشريعا آزاد نيست و يقينا يكى از اينها به حال او زيانبار و ديگرى، سودمند است; چون همه كارها نسبت به روح مجرد انسان، يكسان نيست. از اين جا مسئله حسن و قبح، خير و شر، و ... مطرح مى شود و آن كسى كه از رابطه اين اعمال با روح انسان، با خبر است هم به عنوان بايد و نبايد دستورالعمل اخلاقى و هم به عنوان بود و نبود، گزارش نظرى مى دهد.
آیه الله جوادی آملی - مبادی اخلاق در قران –ص 29-27